هدف: هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افزایش کیفیت زندگی نوجوانان دختر با علایم افسردگی بود.
روش: طرح این پژوهش نیمهآزمایشی از نوع پیشآزمون ـ پسآزمون با گروه کنترل بود. از میان دانشآموزان دختر مقطع دبیرستان، به روش نمونهگیری تصادفی، 40 دانشآموز به صورت در دسترس انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (20) و کنترل (20) جای گرفتند. ابزار به کار رفته در این پژوهش، مقیاس افسردگی بک و مقیاس کیفیت زندگی بود. مداخله آموزش مهارتهای ارتباطی طی 8 جلسه و هر جلسه 2 ساعته برای گروه آزمایش ارائه شد. دادههای به دست آمده با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که تفاوت بین میانگین نمرات پیشآزمون و پسآزمون گروه آزمایش، پس از کنترل تفاوتهای اولیه در پیشآزمون، معنادار بوده است (01/0P<).
بحث و نتیجهگیری: آموزش های شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) بر افزایش کیفیت زندگی نوجوانان دختر با علایم افسردگی موثر است. با توجه به نتایج، به روانشناسان و روان درمانگران در مدارس و مراکز مشاوره و درمان پیشنهاد میگردد که از شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی به عنوان یک روش مداخلهای در جهت پیشگیری مشکلات نوجوانان با علایم افسردگی به خصوص نوجوانان دختر استفاده شود.
مقدمه: افسردگی در حال حاضر جدیترین بیماری قرن تلقی شده و به گزارش دانشگاه هاروارد تا سال 2020 در رتبه اول یا دوم بیماری های شایع قرار می گیرد (آندریا، 2004). فرد دارای علایم افسردگی، به نشخوار فکری در مورد مسائل منفی میپردازد و اکثر اوقات احساسهایی مثل ملال، تحریکپذیری و خشم را تجربه میکند، در حالی که برای خود متأسف و غصهدار است و به گرفتن اطمینانخاطر از دیگران شدیداً نیازمند می باشد (کاویانی، حاتمی و شفیع آبادی، 1387). افسردگی در تمام گروههای سنی مشاهده میشود، اما در 50 درصد موارد در دوره نوجوانانی شروع می شود (کاپلان و سادوک، 2001). از جمله متغیرهایی که می تواند تحتالشعاع اختلال افسردگی قرار بگیرد، کیفیت زندگی است. بعضی از محققین معتقدند تنها در صورتی که تواماً چندین بعد از سلامتی سنجیده شود می توان آن را کیفیت زندگی نامید. عدهای نیز بر این باورند که یک تعریف واحد که در تمام مراحل یک بیماری یا در جوامع مختلف کاربرد داشته باشد برای این مفهوم وجود ندارد. اغلب دانشمندان توافق دارند که مفهوم کیفیت زندگی همواره پنج بعد دارد: 1- جسمانی، 2- روانی، 3- اجتماعی، 4- روحی و 5- علائم مربوط به بیماری یا تغییرات مربوط به درمان. ذهنآگاهی به معنی توجه کردن ویژه، هدفمند، در زمان کنونی و خالی از پیش داوری و قضاوت است (سگال، ویلیامز و تیزدل، 2002). در ذهنآگاهی، فرد در هر لحظه از شیوه ذهنی آگاه می شود و مهارتهای شناسایی شیوههای مفیدتر را فرا میگیرد. برای ذهن، دو شیوه اصلی در نظر گرفته میشود: یکی «انجام دادن» و دیگری «بودن» می شود. همچنین، در ذهنآگاهی فرا میگیریم که ذهن را از یک شیوه به سوی شیوه دیگر حرکت دهیم (سگال و همکاران، 2002). شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی شامل انواع مراقبه، یوگا، آموزش مقدماتی دربارهی افسردگی و چند تمرین شناخت درمانی است که ارتباط بین خلق، افکار، احساس و حسهای بدنی را نشان میدهد. تمامی این تمرینها، به نوعی توجه به موقعیتهای بدنی و پیرامون میسر می سازد و پردازشهای خودکار «لحظه حاضر» را در عوامل افسردگیزا کاهش میدهد (کاویانی، جواهری و بحیرایی، 1387).
روش:در این پژوهش از طرح نیمهآزمایش از نوع پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دختر با علایم افسردگی مقطع دبیرستان شهرستان بابل در سال تحصیلی 93-1392 بود. از این تعداد، 40 دانشآموز به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گرفتند. به منظور جمعآوری اطلاعات در این پژوهش از مقیاس افسردگی بک و مقیاس کیفیت زندگی استفاده شد. روش اجرا به این ترتیب بود که پیش از اجرای مداخله شناخت درمانی، با استفاده از مقیاس کیفیت زندگی در مورد گروههای آزمایش و کنترل پیشآزمون انجام شد. سپس مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی، طی 8 جلسه و هر جلسه 2 ساعته، روی گروه آزمایش اجرا شد. پس از 2 ماه، دوباره مقیاس کیفیت زندگی(پس آزمون) توسط همان آزمودنیها تکمیل شدند. پس از کدگذاری متغیر و نمرهگذاری مقیاسها، دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس با توجه به معنیداری 16/28F= و سطح معنیداری 008/0 نشان میدهد که همبستگی متغیر همپراش و مستقل رعایت شده است و با توجه به معنی داری 9/3F= و سطح معنیداری 01/0 مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی باعث افزایش معنادار کیفیت زندگی در نوجوانان دختر با علایم افسردگی شده است.
بحث و نتیجهگیری: نتایج این پژوهش مطابق نظریههای حوزه شناختی بک و پژوهشهای پیشین مثل پژوهشهای راس و رابینز (2004)، تیزدیل، سگال و ویلیامز (1995)، کارسلسون، اسپکتا، پاتل و گودی (2003) و کاویانی و همکاران (1387) می باشد. در تبیین یافتههای این پژوهش میتوان بیان کرد که تمرينهاي مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی با افزایش آگاهي افراد نسبت به لحظه حال، از طريق فنوني مثل توجه به تنفس و بدن، و معطوف كردن آگاهي به اينجا و اكنون، بر نظام شناختي و پردازش اطلاعات اثر دارد. لذا با توجه به مؤثر واقع شدن اين نوع آموزش و با در نظر گرفتن سودمنديهاي اين روش در زمينه درمان افسردگي و افزايش كيفيت زندگي، به كارگيري اين روش به مشاوران و روان درمانگران توصيه ميشود.
واژگان کلیدی: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، کیفیت زندگی، نوجوانان دختر، علایم افسردگی.
احمد آرامون؛ کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی، دانشگاه علامه طباطبایی
حسین تقیزاده؛ کارشناس ارشد روانشناسی کودکان استثنایی، دانشگاه تهران
یعقوب قارلقی؛ کارشناس ارشد علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبایی
حمید زندیه؛ کارشناس ارشد علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبایی
ارائه شده در نخستین کنگره سراسری روان شناسی کودک و نوجوان
نظرات (0)