مقدمه:آمادگي كودكان براي ورود به مدرسه و موفقيت بعدي آنها در تحصيل، با جنبه هاي مختلف تحول آنها مرتبط است.
در گذشته عقيده ي بسياري از صاحب نظران، بر اين بود كه ورود كودكان به دبستان،آغاز يادگيري و شكوفايي آنها در همه ي ابعاد رشد است. اما امروزه در پرتو تلاش صاحب نظران مختلف، مسير تفكر و برنامه ريزي، به سمت بارور كردن آموزش هاي پيش از دبستان به عنوان پيش نياز ورود كودكان به مدرسه تغيير كرده است(مفيدي، 1375) .بسياري از فلاسفه ي تعليم و تربيت(نظير افلاطون، ارسطو، كمينوس، روسو و ...) بر اهميت آموزش و پرورش از سال هاي اوليه (و حتي از دامان مادر) تاكيد كرده اند. فروبل اعتقاد داشت كه سال هاي اوليه زندگي، سا لهايي است كه پايه و اساس تحول سا لهاي بعدي را تشكيل ميدهد(حجازي و سيف،1378). مفيدي(1372) بر ضرورت توجه به آمادگي هاي رواني – حركتي كودكان در دورهي پيش از دبستان تاكيد كرده است. او سعي كرده است ابتدا سا لهاي اوليّه كودكي را به عنوان مرحله ايدهآلي براي يادگيري مهارت هاي حركتي بشناساند، سپس قابليت ها و توانايي هاي كودكان را از نظر آموزش و يادگيري مهارت هاي رواني - حركتي مّد نظر قرار دهد. برنامه هاي حركتي و بازي هاي هدفمند همراه با ساير فعاليت هاي پرورشی، بستري مناسب براي تمرين و تكرار برخي مفاهيم ذهني و شناختي در دوره پيش دبستاني است. حركت وسيله ای براي برقراري ارتباط و آموزش است، و با آن ميتوان مفاهيم اوليه ی وزن،جهت يابي، شكل، كميّت و كيفيت، زمان و مكان و حتي ادراك فضا را به كودكان آموزش داد. زيرا آموزش نظري صرف براي كودكان پيش دبستاني خسته كننده است (جنسن،2002).اصطلاح رواني – حركتي در برگيرنده همه حركات ارادي قابل مشاهده انسان است. خصوصيت يكسان همه ي رفتارهايي كه در حيطه رواني – حركتي قرار ميگيرند اين است كه: اول همگي اعمال ارادي و قابل مشاهده يا الگوهاي عملي است كه به وسيله ي يادگيرنده به اجرا در مي آيند. دوم مربي آنها را به عنوان بخش اصلي هدف هاي آموزشي برنامه هايي كه براي آموزش دانش آموزان خود تعيين ميكند، انتخاب مي نمايد (هارو، 1989). پياژه (1970 ) معتقد است كه بازتاب هاي فطري كودك در طي يك سري مراحل تدريجي، از شكل انعكاسي خارج شده و كودك سرانجام با هماهنگي دست، پا، چشم و ساير اعضاي بدن به مهارت هايي دست مييابد،كه پايه و اساس هوش او را تشكيل ميدهد.در نظريه گزل (1949) مهارت هاي رواني – حركتي و سازگاري با يكديگر رابطه يي نزديك دارند ،زيرا كودكي كه در مهارت هاي حركتي ضعيف باشد، ممكن است در سازگار شدن با محيط پيرامون و همسالان مشكل پيدا كند. آموزش مهارت هاي حركتي حتي در مورد كودكان داراي تأخير حركتي نيز مفيد است. به طور مثال گوياكلا (2005) برنامه ي درماني – حركتي را به دو گروه از كودكان داراي تاخير حركتي يا در خطر تاخير حركتي ،به روش مداخله مبتني بر فعّاليّت و آموزش مستقيم آموزش داد. وي دريافت كه مداخله مبتني بر حركت(كه به آساني با موقعيت آموزشي سازگاری شود) براي آموزش پيش دبستاني مفيد است؛ و موجب بهبود مهارت هاي جنبشي- حركتي و كنترل شي ء مي شود. هدف پژوهش حاضر بررسي تأثير آموزش پيش دبستاني بر مهارت هاي رواني- حركتي و سازگاري اجتماعي دانش آموزان پایه ابتدايي بود.
روش: این پژوهش یک مطالعه علي- مقايسه اي است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان مقطع دبستان شهرستان بوشهر بود که در سال تحصیلی 91-90 مشغول به تحصیل بودند. آزمودنی های پژوهش شامل 360 دانش آموز دبستانی (دارای آموزش پيش دبستاني ديده و فاقد آموزش پيش دبستاني) بودند که به صورت نمونه گيري تصادفي طبقه اي انتخاب شده اند. ابزار پژوهش حاضر شامل: آزمون رشد حرکتی لینکلن – ازرتسکی و پرسشنامه ي رفتار سازشي میباشد.
یافته ها: نتایج آزمون t نشان داد كه گروه آموزش ديده در مقايسه با گروه فاقد تجربه آموزش پيش دبستاني، مهارت هاي رواني – حركتي بالاتری داشته و سازگاري اجتماعي بهتری دارند. به عبارت ديگر آموزش پيش دبستاني تغيير معناداري در آنها به وجود آورده است.
بحث و نتیجهگیری: بررسی تاثیر آموزش پیش دبستانی در یادگیری مهارت های روانی – حرکتی و سازگاری اجتماعی دانش آموزان
علی پولادی ریشهری؛ استادیار دانشگاه پیام نور بوشهر
مریم رضایی؛ کارشناسی ارشد روانشناسی
واژگان کلیدی:آموزش پيش دبستاني، مهارت هاي رواني - حركتي، سازگاري اجتماعي.
نظرات (0)