مقدمه: نارساخوانی تحولی ترکیبی از مشکلاتی است که فرایند یادگیری را در یک یا چند زمینه از جمله خواندن، نوشتن و هجی کردن تحت تاثیر قرار میدهد و ممکن است با اختلال دیداری، شنیداری، زبان گفتاری و مهارت های حرکتی نیز همراه باشد.
نارساخوانی تحولی نوع زبانشناختی ناشی از نارسایی در نیمکره راست مغز و اشکال در انتقال اطلاعات از آن به نیمکره چپ مغز است. یکی از درمانهای عصب روانشناختی برای نارساخوانی، تحریک تلویحی نیمکره مغزی (HAS) میباشد. این شیوه به صورت تحریک غیر مستقیم نیمکرههای مغزی از طریق کانال دیداری و انتخاب کلمات و متون دارای فونت ها و اندازه های متفاوت عمل میکند و هدف آن افزایش ویژگیهای ادراکی متن توسط تحریک نیمکره راست است تا بتواند سرعت خواندن را به حد تعادل برساند. پژوهش حاضر با مطالعه موردی و به کارگیری تحریک تلویحی نیمکره مغزی بر مبنای مدل تعادلی خواندن بیکر در صدد پاسخگویی به این سوال است که آیا با استفاده از این روش درمانی، عملکرد خواندن و نوشتن دانش آموز افزایش می یابد یا نه.
روش: در این مطالعه موردی، از طرح AB با فرد گواه انتخاب شد. این طرح از دوره A یا خط پایه و دوره B یا عمل آزمایشی) تشکیل میشود. ابتدا، توانایی خواندن و نوشتن 2 دانشآموز نارساخوان از نوع زبانشناختی، ارزیابی شد. دانش آموز آزمایش دختر 9 ساله، پایه سوم ابتدایی و دارای هوشبهر 107 (کلامی، 99 و غیرکلامی، 108) در آزمون هوش وکسلر کودکان بود. پایگاه اقتصادی- اجتماعی متوسط داشت و در آزمون اختلال خواندن نصفت (1380) دارای 32 اشتباه در درک خواندن، 1 اشتباه در سرعت خواندن و سرعت خواندن وی 84 ثانیه بود و در آزمون اختلال نوشتن فلاح چای (1995) دارای 18 غلط املایی بود. دانش آموز گواه نیز 9 ساله، سوم ابتدایی بود و پایگاه اقتصادی- اجتماعی متوسط داشت. هوشبهر او 110 و در آزمون خواندن دارای 29 اشتباه در درک خواندن، 1 اشتباه در دقت خواندن و سرعت خواندن او 95 ثانیه بود و در آزمون اختلال نوشتن، 20 غلط املایی داشت. سپس، فرد آزمایش در 16 جلسه (30 دقیقه؛ 2 بار در هفته) تحریک تلویحی نیمکره مغزی را با مشارکت والدین در منزل دریافت کرد. اما فرد گواه، درمانی دریافت نکرد. پس از پایان مداخله درمانی و 3 ماه پس از آن، عملکرد خواندن و نوشتن هر دو فرد آزمایش و گواه، ارزیابی شد و داده ها توصیف شدند.
یافته ها:میزان دقت، سرعت، و درک خواندن و کارآمدی نوشتن 2 آزمودنی نارساخوان از نوع زبانشناختی طی مراحل مختلف ارزیابی (خط پایه، مداخله، پیگیری) محاسبه شد. نتایج نشان داد که تعداد اشتباه های خواندن و غلط های املایی آزمودنی آزمایش (a) نسبت به آزمودنی گواه (b) کاهش و میزان درک خواندن وی افزایش یافته است.
بحث و نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که استفاده از تحریک تلویحی نیمکره مغزی میزان دقت، درک و سرعت خواندن دانش آموز نارساخوان تحولی از نوع زبانشناختی را افزایش و تعداد خطاهای املایی وی را کاهش داده است که با نتایج برخی پژوهش ها (برای مثال، گلدستین، آبرزات، 2001) همخوانی دارد. از آنجایی که نارساخوانی تحولی زبانشناختی مبنایی عصب شناختی دارد و ناشی از اختلال در ساختار و کنش نیمکره های مغزی است و در فرایند تحول خواندن، هر دو نیمکره مغزی چپ و راست نقش دارند، خواندن ابتدا مستلزم یک تحلیل ادراکی از شکل و جهت حروف و کلمات است که در مراحل مقدماتی توسط نیمکره راست مدیریت میشود و در مراحل پیشرفته به نیمکره چپ انتقال مییابد. به نظر می رسد عدم این انتقال در این نوع نارساخوانی با نارسایی نیمکره مغزی راست مرتبط باشد (بیکر، 2002). به اعتقاد بیکر مغز این آمادگی را دارد که از طریق تحریک های حاصله از محیط های یادگیری، تغییر یابد. بر مبنای مدل تعادل خواندن، کودکان نارساخوان نوع زبان شناختی از کنش نیمکره راست بهره کمی برده اند. لذا میتوان نتیجه گرفت که شیوه درمان با تحریک تلویحی نیمکره مغزی میتواند عملکرد خواندن و نوشتن دانش آموز نارساخوان تحولی نوع زبانشناختی را بهبود بخشد. زیرا سرعت پردازش متن را در وی کاهش میدهد. این روش درمانی میتواند به عنوان درمان مکمل توسط روانشناسان و معلمانی به کار رود که با کودکان نارساخوان سروکار دارند.
دکتر معصومه پورمحمدرضای تجریشی؛ استادیار دانشکده علوم رفتاری، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران
سحر پهلوان نشان؛ دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران
طاهره نجفی فرد؛ دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران
واژگان کلیدی: تحریک تلویحی نیمکره مغزی، نارساخوانی تحولی زبانشناختی، خواندن و نوشتن.
نظرات (0)