مقدمه: مشكلات اضطرابي از جمله شايع ترين مشكلات در سنين كودكي و به ويژه در زمان ورود به مدرسه ميباشد. عوامل مرتبط با والدين از جمله اضطراب خود والدين، رفتارهاي فزون حمايت گرانه و فقدان تعامل مثبت ميان والد- كودك، سبک دلبستگی و مولفه هاي والديني مربوط به آن، به ويژه حساسيت مادرانه از جمله عوامل موثر بر مشكلات اضطرابي كودكان ميباشد.
بر همين اساس، هدف اين پژوهش استفاده از بسته مداخله اي دلبستگي محور با استفاده از روش پسخوراند ويديويي براي آموزش رفتارها و بازخوردهاي مناسب به مادر و ارتقاء تعامل مادر- كودك و فراهم نمودن فرصتي عيني براي تمرين اين مهارت ها، به ويژه در موقعیت های برانگیزاننده نیازهای دلبستگی؛ و در نتيجه كاهش مشكلات اضطراب جدايي در كودكان بود.
روش:براي اين منظور 40 زوج والد- كودك كه توسط متخصص باليني كودك، تشخيص اختلال اضطراب جدايي دريافت كرده بودند، به طور در دسترس از دو كلينيك روانشناسي انتخاب شده و پس از تكميل پرسشنامه علائم مرضي كودكان (4 CSI-)، 31 زوج والد-كودك كه نمره بيشتري در مقياس اضطراب جدايي دريافت نموده بودند، به عنوان گروه نمونه انتخاب و به دو گروه آزمايش (14 زوج) و گواه (13 زوج) واگذار شدند. حساسيت مادران توسط ابزار درجه بندي رفتار مادرانه Q-SORT و بازنمايي هاي ذهني كودكان از خود و والدين توسط مجموعه داستان هاي مك آرتور ارزيابي شد. همچنين در انتهاي جلسات مداخله و دو ماه پس از آن نيز ارزيابي ها دوباره انجام شدند. مداخله گروه آزمايش شامل 10 جلسه انفرادي بود كه بر مبناي اصول درما نهاي دلبستگي محور، روي افزايش حساسيت، پاسخدهي و دسترسپذيري والدين در موقعيتهاي مختلفی همچون زمان خواب، تغذيه، زمان جدا شدن از والدين و بازي با استفاده از روش پسخوراند ويديويي اجرا شد. تعامل مادران با كودك در موقعيت هاي ذكر شده در جلسه درمان و خانه فيلمبرداري و بر مبناي آن بازخوردهاي لازم به مادران ارائه شد. مهمترین اصول و روش های مداخله شامل، ارزیابی و افزایش بینش مادرانه نسبت به انگیزه های درونی کودک، بکارگیری اصول فرزندپروری بر اساس حساسیت و پاسخدهی مناسب، افزایش بینش مادر نسبت به باورها و بازنمایی های ذهنی خویش، مهار رفتارهای فزون حمایتگرانه و ارائه الگوی مناسب برای تعامل مادر- کودک در خانه بود. والدين گروه گواه در اين مدت زماني، مداخله گروهي متمركز بر آموزش رفتاري والدين كه بيشتر مبتني بر روش هاي رفتاري- شناختي بود را دريافت نمودند. اصول محوري جلسات به شرح زير بود.
يافته ها: نتايج پژوهش نشان داد كه به طور كلي علائم اضطرابي كودكان گروه آزمايش نسبت به گروه گواه كاهش معناداري يافته و بنا به گزارش والدين و مربيان مهد و مدرسه، كاهش مشكلات اضطرابي كودكان از نظر باليني نيز معنادار بود. همچنين حساسيت مادران گروه آزمايش افزايش معناداري داشته و بازنماييهاي منفي كودكان كاهش بافته بود. تغييرات كودكان و مادران گروه آزمايش پس از گذشت 3 ماه باقيمانده بود. نتايج پژوهش نشان داد كه استفاده از روش پسخوراند ويديويي براي ارتقاء تعامل مادر- كودك و افزايش مهارت هاي مادران تاثير مثبتي روي افزايش حساسيت آنها و كاهش بازنمايي هاي منفي كودك داشته و اين تغييرات مي تواند موجب كاهش مشكلات اضطراب جدايي در كودك شود.
بحث و نتيجه گيري: نتايج پژوهش نشان داد كه رويكرد دلبستگي محور مي تواند موجب افزيش تعامل مثبت ميان مادر- كودك و در نتيجه احساس امنيت رواني بيشتر در كودك شود. به نظر مي رسد بازنمايي هاي ذهني مثبت نسبت به رابطه با مادر مي تواند موجب افزايش تابآوري كودك و مهارت هاي مقابله با اضطراب شده و فرايند جدايي از چهره دلبستگي را آسانتر سازد. نتايج اين پژوهش قابل استفاده در موقعيت هاي باليني بوده و همچنين ميتواند مقدم هاي بر پژوهش هاي بيشتر بر مداخلات دلبستگي محور در حيطه آسيب شناسي رواني كودكان باشد.
دکتر پريسا سادات سيدموسوي؛ استاديار پژوهشكده خانواده دانشگاه شهيد بهشتي
دکتر سعيد قنبري؛ استاديار گروه مشاوره دانشگاه شهيد بهشتي
دکتر محمدعلی مظاهری؛ استاد دانشگاه شهید بهشتی
واژگان كليدي: اضطراب جدايي، بازنمايي ذهني، پسخوراند ويديويي و مداخله دلبستگي محور.
نظرات (0)