مقدمه: خود، مفهوم محوری بسياري از نظريه پردازان شخصيت ميباشد. طرحواره هاي خود نتيجه گيري های شناختی درباره خود هستند که قویاً از راه بازخوردهای والدینی و از طریق تجارب دیگر دوران کودکی کسب میشود، تغییر طرحوارههای خود میتواند از طريق تلاش عمدی برای پيش بردن خود به سمت خود ممكن آينده صورت گيرد.
بر این اساس مقاله حاضر میکوشد تا رابطه سبکهای فرزندپروری و طرحواره های ناسازگار اولیه را با خودهای ممکن بررسی کند.
روش: این پژوهش با استفاده از روش تحقیق همبستگی بر روی 94 نفر از دانشجویان (23- 19سال) انجام شد و رابطه بین متغیرها در آن مورد بررسی قرار گرفت. داده های به دست آمده با استفاده از روش آماری تحلیل رگرسیون چندمتغیره تجزیه و تحلیل شد. از پرسشنامه های شیوههای فرزندپروری بامریند، فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره یانگ (SQ-SF) و خودپنداره راجرز فرم(ب) استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که سبک فرزندپروری مستبدانه پیشبینی کننده معنیداری برای سطوح بالاتر طرحواره ناسازگار وابستگی/ بیکفایتی و سبک فرزندپروری سهلگیرانه پیشبینی کننده معنیداری برای سطوح بالاتر طرحواره ناسازگار انزوای اجتماعی/ بیگانگی میباشد. 6/8 درصد از خودهای ممکن توسط شيوه فرزندپروري مقتدرانه قابل پیشبيني است و رابطه بین طرحواره های ناسازگار ایثار و معیارهای سرسختانه با خودهای ممکن معنیدار میباشد.
بحث و نتیجه گیری: شیوه های فرزندپروری تأثیرات متفاوتی بر شکلگیری طرحوارههای ناسازگار اولیه و خودهای ممکن دارد.برخی از هنجارهای فرهنگی و اجتماعی که در جامعه ما ارزش محسوب میشود(ایثار و معیارهای سرسختانه/ بیشانتقادی)، از نظر علمی با وابستگی بیمارگونه و تحریفهای شناختی همپوشی دارد. حال آنکه همین طرحوارهها رابطه مثبت ومعناداری با خودهای ممکن دارند.
مهری برهون؛ کارشناسارشد مشاوره
دکتر اصغر جعفری؛ استادیار دانشگاه آزاد ابهر
دکتر محمد قمری؛ استادیار دانشگاه آزاد ابهر
مریم شریفی؛ مربی دانشگاه علمی- کاربردی
واژگان کلیدی: سبکهای فرزندپروری، طرحوارههای ناسازگار اولیه، خودهای ممکن
نظرات (0)